امام علی (ع) در حکمت چهارم نهج البلاغه میفرماید:
«الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِینُ [الرِّضَا] الرِّضَی؛ عجز و ناتوانی آفت است، صبر شجاعت است، زهد ثروت است، تقوا و پرهیزگاری سپری است (در برابر گناهان و خطرات شیطان و هوای نفس و رضایت و خشنودی (از تقدیرات الهی) بهترین همنشین است»
حجت الاسلام شکیبایی از نهج البلاغه پژوهان حوزه علمیه قم در سلسله دروس حکمت های نهج البلاغه در گفتوگو با ایسنا به تشریح حکمت چهارم نهج البلاغه امیرالمومنین(ع) پرداخته است که شرح آن زیر آمده است:
امیرالمومنین(ع) در چهارمین حکمت از فرمایشات حکیمانه اش به پنج وصف از اوصاف انسانی اشاره میکند که یکی منفی و چهار وصف از آن مثبت است و آثار هر کدام را در جمله بسیار کوتاهی بر میشمارد.
الْعَجْزُ آفَةٌ
عجز مفهوم وسیعی دارد که هرگونه ناتوانی علمی، جسمی، اقتصادی و فکری را شامل میشود و به یقین اینها بزرگترین آفات زندگی انسان است؛ انسان عاجز، ذلیل، خوار، عقب مانده و شکست خورده و بی ارزش و بی مقدار است به همین دلیل اسلام میگوید: بکوشید و هرگونه عجز را از خود دور سازید و با قدرت و قوت به اهداف مالی و معنوی خود برسید.
البته گاهی میشود که عجز و ناتوانی بدون اختیار دامان انسان را میگیرد، ولی اغلب چنین نیست، بلکه نتیجه کوتاهیها و بی برنامگی هاست. همان گونه که کلینی در کافی از امیرمؤمنان (ع) نقل کرده است: «إِنَّ الاَْشْیَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَالْعَجْزُ فَنُتِجَا بَیْنَهُمَا الْفَقْرَ; هنگامی که اشیاء با یکدیگر ازدواج کردند تنبلی و ناتوانی نیز به هم پیوستند و فرزند آنها فقر بود».
وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ
بدیهی است صبر چه در مقابل عوامل معصیت باشد، چه در مسیر اطاعت پروردگار چه در برابر مصائب روزگار انجام گیرد، نوعی شجاعت محسوب میشود و تنها شجاعان هستند که از عهده شکیبایی در این مراحل سه گانه بر میآیند.
نمونه کامل این سخن همان چیزی است که امیرمؤمنان (ع) در صدر اسلام از پیغمبر و یاران باوفایش تجربه کرده بود که در برابر انواع مشکلاتی که از سوی دشمنان اسلام هر روز به شکلی انجام میشد صبر و استقامت کرده بودند و با شجاعت تمام آنها را پشت سر گذاشتند.
اگر این شکیبایی شجاعانه مسلمانان صدر اول در دوران محاصره شعب ابی طالب و هجرت به حبشه و سپس هجرت به سوی مدینه و بعد از آن حضور در میدان های جنگ بدر، خیبر، خندق و حنین نبود امروز آیینی به نام اسلام بر بخش عظیمی از جهان سایه نیفکنده بود.
در واقع مسلمانان هم در برابر خواسته های دلاستقامت کردند و صبر نشان دادند، هم در مسیر اطاعت پروردگار و در مقابل مصائب و مشکلات پی در پی.
در حدیثی در جلد دوم کافی از رسول خدا (ص) نقل شده است:«الصَّبْرُ ثَلاَثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَصَبْرٌ عَلَی الطَّاعَةِ وَصَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَة».
در کلمات بزرگان نیز تعبیرات جالبی درباره صبر آمده است از جمله این که گفتهاند: «الصَّبْرُ مُرٌّ لا یَتَجَرَّعُهُ إلاّ حُرٌّ؛ صبر تلخ است ولی جز آزادگان این شربت ناگوار را نمی نوشند» همچنین بیان شده است «إنَّ لِلاْزْمانِ الْمَحْمُودَةِ وَالْمَذْمُومَةِ أعْماراً وَآجالاً کَأَعْمارِ النّاس وَآجالِهِمْ فَاصْبرُوا لِزَمانِ السُّوءِ حَتّی یَفْنی عُمْرُهُ وَیَأتی أجَلُهُ؛ دورانهای خوب و بد، عمری دارند مانند عمر و اجل انسانها، به هنگامی که دوران سختی پیش آید صبر کنید تا عمرش پایان گیرد و اجلش فرا رسد».
همچنین گفتهاند« إذا تَضَیَّفَتْکَ نازلَةٌ فَأقْرِهَا الصَّبْرُ عَلَیْها وَأکْرِمْ مَثْواها لَدَیْکَ بالتَّوَکُّلِ وَالاْحْتِساب لِتُرِحِّلَ عَنْکَ وَقَدْ أبْقَتْ عَلَیْکَ أکْثَرَ مِمّا سَلَبَتْ مِنْکَ؛ هنگامی که حادثه سختی به میهمانی تو آمد با صبر و شکیبایی از آن پذیرایی کن و جایگاه آن را با توکل بر خدا و حساب عند الله گرامی بدار تا زمانی که این میهمان از نزد تو برود در حالی که بیش از آنچه از تو گرفته است برای تو باقی خواهد گذارد».
وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ
اشاره به این دارد که آیا انسان از ثروت چیزی جز بی نیازی میخواهد؟. آدم زاهد قانع، از همه خلق بی نیاز است و چه بسا ثروتمندانی که جزء نیازمندان هستند.
زهد همان بی اعتنایی به زرق و برق دنیا و مال و منال و شهرت و آوازه است. زاهد کسی نیست که فاقد این امور باشد بلکه زاهد کسی است که دلبسته و وابسته به این امور نباشد، خواه آن را داشته باشد یا نداشته باشد.
زاهدان از ثروتمندان غنیتر هستند، چرا که ثروتمندان از یک سو باید پیوسته ثروت خود را حساب و کتاب کنند و از سوی دیگر مراقب باشند سارق و دشمنی آن را از دست آنها نگیرد در حالی که زاهدان از همه اینها بی نیازند.
رسول خدا (ص) خطاب به علی(ع) فرمود:« یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَیَّنَکَ بزینَة لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بزینَة أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ مِنْهَا; زَیَّنَکَ بالزُّهْد فِی الدُّنْیَا؛ ای علی خداوند تو را به زینتی آراسته که هیچ بندهای به زینتی بهتر از آن نزد خداوند آراسته نشده است تو را به زهد در دنیا آراسته است». و در حقیقت چنین است چون آراستگی به زهد انسان را به بسیاری از صفات دیگر از فضایل اخلاقی میآراید.
در حدیث دیگری از امام صادق(ع) میخوانیم:« جُعِلَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی بَیْت وَجُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا... حَرَامٌ عَلَی قُلُوبکُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلاَوَةَ الاِْیمَانِ حَتَّی تَزْهَدَ فِی الدُّنْیَا؛ تمام نیکیها در خانهای قرار داده شده و کلید آن زهد در دنیاست... سپس فرمود: حلاوت ایمان بر دل و جان شما حرام است تا زمانی که دل هایتان زهد در دنیا پیشه کند».
وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ
ورع به معنای تقوا یا حد اعلای تقواست به گونهای که انسان حتی از شبهات پرهیز کند. این فضیلت انسانی از حالت خداترسی باطنی سرچشمه میگیرد که چون در برابر او گناهی ظاهر شود سدی در میان او و گناه ایجاد کند.
تعبیر به «جنة» تعبیر جالبی است، زیرا سپر وسیله ای دفاعی در مقابل آماج تیرهای دشمن یا شمشیرها و نیزه هاست گویا هوای نفس و شیطان پیوسته قلب انسان را هدف تیرهای خود قرار میدهد و انسان با ورع به وسیله این سپر می تواند از آزار آنها در امان بماند.
در حدیثی از رسول خدا(ص) می خوانیم: «لِکُلِّ شَیْء أُسٌّ وَأُسُّ الاْیمانِ الْوَرَعُ؛ هر چیز اساس و شالوده ای دارد و شالوده ایمان ورع است».
از امیرمومنان (ع) در غررالحکم نقل شده است:« عَلَیْکَ بالْوَرَعِ فَإنَّهُ عَوْنُ الدّینِ وَشَیْمَةُ الْمُخْلِصینَ؛ بر تو باد به پیشه کردن ورع، زیرا (بهترین) یاور دین و روش مخلصان است».
وَنِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَی
همنشین خوب کسی است که به انسان آرامش بخشد و او را از بی تابی در برابر مشکلات باز دارد و در او روح امید بدمد و تمام این آثار در راضی بودن به قضای الهی است.
آنکس که مقدرات را از سوی خداوند حکیم و مهربان میداند هرگز از مصائبی که به هر حال در دنیا روی میدهد و مشکلاتی که گریبان انسان را ناخواسته میگیرد ناراحت نمیشود و بی تابی نمیکند و اعصاب خود را در هم نمیکوبد.
البته این بدان معنا نیست که انسان در برابر هر حادثهای تسلیم شود، بلکه به این معناست که تمام کوشش خود را برای پیروزی بر مشکلات به کار گیرد، ولی اگر حوادثی خارج از حیطه قدرت او رخ دهد در برابر آن راضی باشد و زبان به ناشکری نگشاید و جزع و بی تابی نکند.
در روایتی آمده است که موسی بن عمران به خداوند گفت: مرا به عملی راهنمایی کن که اگر آن را انجام دهم رضای تو را به دست آورده باشم. خداوند به او وحی فرستاد که رضای من (گاه) در ناخوشنودی توست و طاقت آن را نداری... موسی بر زمین به سجده افتاد عرض کرد خداوندا افتخار سخن گفتنت با من را به من بخشیدهای و پیش از من به کس دیگری ندادهای و هنوز مرا به عملی راهنمایی نکردهای که با آن رضا و خوشنودی ات را به دست آورم «فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّ رِضَایَ فِی رِضَاکَ بقَضَائِی; خداوند به او وحی فرستاد که رضای من در این است که تو راضی به قضای من باشی».
انتهای پیام